۱۳۸۸ بهمن ۲۸, چهارشنبه

دیوار شب - شعر دویم

پشت این خاطره ها
هیچ کجا در نیست
همه جا دیوار است
پشت آن دیوار ولی
همه جا حسرت
همه وقت آزار است
*
حسرت گلی افتاده ز دل
که کسی می آورد
دیگری می بردش
که من و تو بودنشان پندار است
*
پشت آن دیوار رویای من مدفون
خیال بوسه در شب قرار
زیر باران
اوج شهد انتظار
پر کشیده با هم
دلداده به یکدیگر انگار
*
پشت آن دیوار
تو شکارم بودی، تو شکار
حسرت ایستاده، اما
تو دائم به فرار
*
سهم من از خاطره ها
همه جا دیوار بود
به دست تو ولی
گل نبود
خودکار بود
قلب من جوهر
شعر تو انکار بود
...

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر