۱۳۸۸ آبان ۲۶, سه‌شنبه

شعارهای خلاف

آذر 1388


ترس ما در فاصله گرفتن از مردم نیست، چرا که این جنبش برخاسته از مردم است. بلکه در خفقانی ست که افرادی که مغزشان از هاله ی نور دروغین کور و از اراجیف رسانه های مزدور کر شده است ایجاد می کنند. از شکنجه و تجاوزی که به همکلاسی هایمان روا می دارند. ارازلی که با جیب هایی پر از گاز و قمه و پول، بی هراس بر پیکره و روح دانشجو ضربه وارد می کنند. از بانیان کهریزک و فساد شرعی! از پوچ مغزانی که پیدا نیست چه توهماتی برای بی گناهانمان در نظر گرفته اند.
لازم می دانم تشکر کنم از تمام دانشجویانی که در این چند روز پس از 16 آذر با شعارهای خود، هرچند خلاف میل خود، از حادثه ی وحشیانه ای که ممکن بود گریبانمان را بگیرد جلوگیری کردند. که با شعارهای خود وظیفه ای را که بر عهده ی ریاست دانشگاه ست را بر دوش کشیده اند: حمایت از جان دربندان! با شعارهای خود فریاد زدند که برادران و خواهرانم، آزادیت، حیثیت ات و جان ات برای ما مهم است. تمام ارزش هایی که امثال فرهاد رهبر با بی خیالی از کنارشان می گذرد برایمان مقدس است.
هر روز تو دغدغه ای برای من است!
هر لحظه بی خبری از حالت به سرعت می کاهدم!
.
همچنان خواستار آزادی زندانیان و استعفای ریاست دانشگاه هستیم.

می کاهند مرا تمام این لحظه های بی رنگ

به کجا می کشاند این شبها را
نشانی در خود ندارند
می وزند بر بی انتهای لحظه ها،
می درند از هم
شاخه های درهم پیچیده ی خستگی ها را.
جز ناله بر جای نمی ماند
جز افسوس بر پای نمی ماند
جز اندوه بر انبوه زمین
نمی افزاید.
زنجیر خاطرات بر دوش
افق آرزوها در پیش
در ژرفای صدای دوباره بودن
جز مرا
نمی کاهد.
..

باز

روبروی هیچ چیز نشسته است
باز منتظر است
منتظر زمانی که باز ایستد از چرخش بی انتهای خویش به دور عقربه ها
روبروی هیچ نشسته است
منتظر
خیره به ساعتی که عقربه نداشت

*****
When you are not here

There is something that I want to tell you…
But it’s hard for me to express it…
While I am lost…
While I am searching…
For that one.
Light that lives,
The one I m looking for!
The more I chase after it…
It returns away.
The future is…
Not calm!
Again and again…
We are dancing on a bridge.
We are holding on to…
Tears and joy!
… In the darkest of nights…
… come!