۱۳۸۹ مهر ۶, سه‌شنبه

...

چشم هايت را بگشا
نيم نگاه هاي پريشان را طي كن
دوباره
به ياد بياور هراس ات را

۱۳۸۹ شهریور ۲۱, یکشنبه

گذري از تو به فالكنر

سخن را با اين آغاز مي كنم كه بهترين نوشته اش (ويليام فالكنر) همان خشم و هياهو است.
...
ولي آن چيزي كه مي خواستم اشاره كنم از كتاب نخل هاي وحشي است. درست يادم نمي آيد كدام فصل، چون هم اكنون كتاب را در دسترس ندارم. خلاصه اي از كتاب: از دو بخش كلي تشكيل شده كه يكي مربوط به داستان عاشقانه ي دو نفر در چند ماه و ديگري ماجراي فرار از زندان فردي ديگر در چند روز كه در ميانه ي سيل و طوفان رخ مي دهد.
...
آن چه من از تو در اين كتاب مي بينم و هر بار كه تو را، كتاب را مرور مي كنم، آن چه مرا به خود مشغول كرده، آن دمپايي ست! در آن بخش ماجراي عاشقانه ي كتاب كه مي گويد: (نقل از خودم)
هر بار كه مي خواست از كنارم عبور كند ناز مي كرد و با عشوه تنش را به من مي ماليد. نمي دانست كه من تنها با نگاه كردن به دمپايي اش تحريك مي شوم.