۱۳۸۹ آذر ۲۳, سه‌شنبه

خيال

در تلاطم خستگي ها
در تنفس آلودگي
در صداي كفش در پياده رو
ثبت مي شوي
،
در تپش يك در ميان جاده
در غربت آشناي عبور
محو مي شوي
،
اگر پنداشته اي در يادم مي ماني
كج فهميده اي
،
اي زماني كه چون باد مي گذري
تو را همچون هميشه
از ياد مي برم
،
از ياد مي برم
با اولين باران
با اولين كفش نو
با اولين نگاه يك آشنا
...

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر