۱۳۸۹ اردیبهشت ۱۷, جمعه

بند ...

فرو می روم
غرق می شوم
...
از نامردمی ها خسته ام
از سیاست
...
کجایید ای قایق های در گذر؟
ای رودخانه های بی انتها!
ای کوه های دست نیافتنی!
ای جنگل های سر در گم!
کجایید؟
...
کجایی ای آن زمانی که از آن منی؟!

۲ نظر:

  1. منُ از این همه درد، یه جای دور ببر
    از این شب یلدا به سمت نور ببر
    شبیه بچگیام هنوز لجبازم
    بگیر دستِ منُ، شده به زور ببر!!!

    پاسخحذف