۱۳۸۸ مهر ۲۵, شنبه

در سوگ رفتگان خرداد

کاش دوباره رای نداده بود
رای دیگران را کاش
به غلط نخوانده بود
کاش که جای نام خود
به جای قلب من
نام دگر به تابوت انداخته بود
کاش که بود، کاش که بود
*
پسرم زنگ نزد
دخترم هیچ نگفت
در خبر آمده است
که هنوز هیچ کس نمرد
*
دلم از غصه غمین است
زنگی بود و تماسی گفت که مٌرد
فرزند تو اش مرگ چنین است
خود ندیدم
تا بگویم که همین است
*
منم آن مادر دلخسته و زار
منم آن پدر
نگران دیوانه وار
کو جسد؟
کجا باور کنم؟ کو مزار؟
*
باورم نیست
دلم بشکسته و اندیشه سرم نیست
دلم از خون شده لبریز
دخترم رفت
پسرم نیست
*
شاید این دزد پسرم را برده باشد
شاید که شبانه دخترم ربوده باشد
آزار کرده، شکنجه! آری
دست و پایش
شاید که سرش شکسته باشد
کاش دخترم فردا زخمی
شایدم از پس سال دگر
کاش پسرم در خانه باشد
*
رفت که خاطره باشد
که صدایش، که طنین اش
در پس حافظه باشد
رفت که عکسی
بر آینه باشد
رفت
که رفته باشد
*
باورم نیست
جگرم نیست
دگر پاره تنم نیست
زندگی دور و برم نیست
دخترم رفت
پسرم نیست
باورم نیست!
باورم نیست!

دیبا.م.ا

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر