...
ساعت پدربزرگ بود و روزی که پدرمان آن را به من می داد گفت: کونتین، گور امید و آرزوها را به تو می دهم؛ آنچه در عین مناسبت خونین جگرت می کند این است که استفاده از آن تو را به نتیجه ی عبث به سرآمده های آدمیزاد می رساند و می بینی که، عین جور درنیامدن با حوائج شخصی او یا پدرش، با حوائج شخصی تو جور در نمی آید. این را به تو نه از این بابت می دهم که زمان را به خاطر بسپاری، بلکه از این بابت که گاه و بیگاه، لحظه ای هم که شده، از یادش ببری و تمام هم و غم خود را بر سر غلبه بر آن نگذاری. گفت چون هیچ نبردی به پیروزی نمی رسد. اصلا نبردی در نمی گیرد. ...
خشم و هیاهو - دوم جوئن 1910
ترجمه صالح حسینی
ساعت پدربزرگ بود و روزی که پدرمان آن را به من می داد گفت: کونتین، گور امید و آرزوها را به تو می دهم؛ آنچه در عین مناسبت خونین جگرت می کند این است که استفاده از آن تو را به نتیجه ی عبث به سرآمده های آدمیزاد می رساند و می بینی که، عین جور درنیامدن با حوائج شخصی او یا پدرش، با حوائج شخصی تو جور در نمی آید. این را به تو نه از این بابت می دهم که زمان را به خاطر بسپاری، بلکه از این بابت که گاه و بیگاه، لحظه ای هم که شده، از یادش ببری و تمام هم و غم خود را بر سر غلبه بر آن نگذاری. گفت چون هیچ نبردی به پیروزی نمی رسد. اصلا نبردی در نمی گیرد. ...
خشم و هیاهو - دوم جوئن 1910
ترجمه صالح حسینی
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر