گذری دیگر
اینجا گذرگاهی ست برای به یاد آوردن و فراموش کردن
۱۳۹۰ دی ۲۸, چهارشنبه
...
چشم هایم را بخوان،
ای که رازهایم را نمی دانی.
بنگر که چگونه تیره گشته ام،
و نفس هایم
... از نفس افتاده اند.
گم شده ام
در هزارتوی روزمرگی ها
و باد
دیگر مرا با خود نمی برد...
آنچنان که تو نیز نمی بری...
...
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر
پیام جدیدتر
پیام قدیمی تر
صفحهٔ اصلی
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر